خواستم کمی مرا..

شـعلــه ســـوزان عـشــق

 

خواستم کمی مرا با عشق آشنا کنی ، عشق را برایم معنا کنی


لذت ببرم از لحظه هایش ، آرام بگیرم در آغوشش


خواستم رها شوم از تنهایی ، از درد و غصه و نا امیدی


خواستم خزان را زیبا ببینم ، باران را در کنار تو جشن بگیرم


خواستم احساسم را به رخ دیگران بکشم 

 

طعم دوستت دارم را بچشم


با عشق آشنا شدم و با بی وفایی رفیق 

تنهایی رفت و چشمم رنگ محبت را ندید


از احساسم تنها سردی به جا مانده 

دلم در گذشته ها قصه ی بی وفایی را زیاد خوانده…


و من در آتش حقیقتی میسوزم که با خود میگویم ای کاش رویا بود 

با تو بودن خواب و خیال بود


پشیمان از رفتن به سوی عشق 

به سوی عشقی که هنوز با وجود سردیت، برایم معنایش نکردی

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در ساعت توسط .|


آخرين مطالب
Design By : MohammadDesign.IR

onLoad and onUnload Example